عصر آخرین جلسه ی کلاس ریاضی بود و مثل همیشه ی کلاس پر نشاط و گذروندم ک همش ب لطف هم کلاسیای گلم و استاد جانمه... خیلی اکیپ خوبی هستیم ...خدا جونم کاش بشه بعد از کنکورم باهم رابطه داشته باشیم...لطفن☺
بچه های کلاسمون میتونن حرمتا رو نگه دارن و ب معنای واقعی"آدمن"(چ دختر چ پسر) ک این ی مورد خیلی خاصه... خلاصه ک میتونیم با هم دیگ کنار بیایم:)
بعد از کلاس هم رفتیم با خاله اینا سی و سه پل و همونجا افطار کردیم...
وای چقد پسرا بد شدن تازگیا ینی امروز اندازه ی تمام عمرم از پسرا تیکه شنیدم و این واقعن آزار دهنده س:( کاش یکم ،فقط یکم ،"مردونگی" تو وجود "بعضی" از آقا پسرا بود:)
+ساعت نزدیک یکه و من تو فکرشم.. ینی اونم ب من فکر میکنه؟هه عمرااا اصلا امکان نداره عاخه کدوم پسری ب ی دختر بچه ی زشت لوس فکر میکنع؟منم یکم اعتماد ب نفسم بالاس:)
اینم از عکسایی ک گرفتم
شاد باشید رفقا:)
برچسب : نویسنده : 8wbulifestoryd بازدید : 6